یک بهانه برای کودکی
کودکی هایم را ورق میزنم تا به حیاط خانه میرسم یک حوض داشت یک حوض نه ، آن زمان برای من یک دریاچه بود برای خود. روزهای پر و خالی کردن حوض برای من روزهای شادی و ترانه بود، آن روزها انگار جهانی را می ساختم ز نو ، انگار همه ی پروانه ها آن روزها در حیاط خانه ی ما رقص می کردند برای من کنار حوض. حوض، چه بهانه شیرینی بود برای زندگی، برای شاد بودن کودکی، برای خندیدن کودکی، برای هیاهوهای کودکانه ام، برای آنکه یک روز کنار باغچه در حیاط، روز عید من شود. وای چقدر یک حوض آب ، بهانه شیرینی ست برای کودکی. چقدر دلم می گیرد که امروز خانه ی ما حوضی برای یک بهانه ی خوب کودکی، ندارد به ارمغان برای تو. کاش می شد حوضی برای تو دست و پا کنم تا تو هم مثل...
نویسنده :
mom_and_kid_momentss
9:37