دنیای کودکانه
صدای شخصیت های بی سر و ته یه کارتون عجیب غریب، خونه رو پر کرده بود . یه نگاه به تو انداختم که چجوری با شور و هیجان به تی وی نگاه می کردی و ذوق زده شده بودی. واسم جالب بود یعنی چی داری می بینی که اینهمه دلت و شاد کرده هیجانت رو برانگیخته. دلم خواست یه لحظه دنیا رو از زاویه دید تو ببینم و توی موقعیت تو قرار بگیرم شاید منم اونجوری به راحتی مثله تو با یه کارتون ارتباط برقرار کنم، بخندم و دلم شاد شه و بچگی کنم. آروم نشستم کنارت، خودم و خم کردم، جمع کردم و ارتفاعم رو با هر سختی که بود هم قد تو کردم... وای عجب دنیای عجیب غریبی... یه میز غول پیکر که با یه گلندون سیاه و بزرگ روی مرکزش دقیقن جلوی چشمام بود، ...