عینک مادرانه
وقتی چهارتا مامان با فسقلی های قد و نیم قدشون کنار هم جمع میشن، دیدنی و شنیدنی ی حرفا و حرکاتی که بینشون رد و بدل میشه... هرکی دلش می خواد هر چیزی که کوچولوی دوست داشتنی ش تو چنته داره رو ، رو کنه و با افتخار سرش و بالا بگیره و حتمن هم تو دلش میگه آخیش خدا رو شکر که بچه من چنان و بهمان... هر مادری بدون شک محو تماشای فرشته خودشه و حتمن هم ته دلش داره آب می شه از فرط هیجان. حال خوبی ی این حس مادرانه و این رد و بدل کردن های زیرکانه و شیطنت های پنهانی... وقتی تو رو مشغول بازی کنار دوستای کوچولوی خودت می بینم انگار دنیام محدود می شه تو محدوده وجودی ی تو و انگار همه داشته های دنیا رو توی تو دارم یکجا می بینم ... البته می ...