پریاپریا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

هیجان

هیجان روزهای پروراندنت

تو با منی

1391/9/29 13:49
نویسنده : mom_and_kid_momentss
341 بازدید
اشتراک گذاری

پاییز به انتهای بودنش نزدیک است، درختان آخرین روزهای عاشقانه خود را رو به خزان در عبورند و باران تا آنجا که می تواند این روزها را سیراب می سازد از عشق و جاری می کند پاکی ی خود را در کوچه پس کوچه های دورترین نقطه از دنیا.

روزهای پایانی آذر ماه است و انتهای پاییز از برای مهر وصف ناشدنی ی من به او همیشه برایم به سختی در گذر بوده است ولی اینبار گذر پاییز رنگ دیگری ست بر من و به راستی آخرین باران های پاییزی چه خوش بارید بر من و تازه کرد نفس های مانده در درونی ترین نقطه از وجودم را و عاشقانه ترین ترانه هستی را سر داد در من.

در واپسین روزهای پاییز، بهار آرام و خرامان در دلم نشست و جان دوباره ام داد برای زیستن.

کلمات یارای نوشتنم نیست تا سر باز زنم شوق آمدن لک لک ها را، تا شرح دهم ظهور این پاکی را، تا برهنه کنم تپش های این قلبم را از حجاب روزهای انتظار، تا بگویم اکنون تو با منی، در من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (19)

نجمه
29 آذر 91 14:01
عزیزه دوست داشتنیه من

مژده لک لک ها برایت فرخنده اند ، یلدا را عاشقانه تر طی کن که زمزمه آرام ساعت، نوید آمدنش را پیش پیش برایت هدیه آورد
هدیه آسمانی خدا ارزانی قلب مهربانت عزیزه دوست داشتنیه من
نجمه این روزهای باورنکردنی رو برای تو و همه دیگرانی که عاشقانه به انتظار این روز هستن رو آروزو میکنم صمیمانه و قالبی که الان دیگه پر از صداقته

ستایش
29 آذر 91 14:32
عزیزم با تمااام وجود داشتن چنین نعمتی رو بهت

تبریک میگم ،

الهی که 9 ماه تمام سالم و سلامت در

وجودت رشد کنه و تکامل پیدا کنه

و سالم و سلامت بدنیا بیاد
ستایشکم دوست دارممممم به امید اون روزی هستم که شماها بیاید و ای روزهاتون رو بنویسید و می دونم که اون روز خیلی خیلی نزدیکه

هیراد و عمه لیلاش
29 آذر 91 15:20
سلام و یه خواهش کوچولو من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها به رای شما نیاز دارم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم دوستای خوبم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
بابا
29 آذر 91 22:58
سلام
می خواهم داستان کوتاهی از زندگیه خودم را برایتان بنویسم تا شاید شما هم لذت شیرین آن را بچشید
در روزهای نوجوانی ام عاشق دختری شدم بسیار معصوم و زیبا و همیشه آرزوی نفس کشیدن در کنار او را در تمامیه ثانیه های زندگی ام آرزو می کردم و از خدای خود می خواستم همیشه در کنار او باشم و لذت زندگی با او را بچشم چون بسیار عاشقش بودم... با تمام سختی هایی که در این راه پیش روی خودم می دیدم استوار به جلو حرکت کردم و به خواسه خود که این عشق بود رسیدم و پله های زندگی را از ابتدا یکی یکی چه با سختی چه با انتظار بالا رفتم و در کنار عشق خود تمام زندگی را حس کردم آنقدر در عشق و زندگیه زیبایم غرق بودم که دوست نداشتم هیچ چیزی تنهایی من و عشقم را از من بگیرد سالهای زیبایی گذشت تا اینکه ما به این نتیجه رسیدیم که ثمره عشق زیبایمان را ببینیم و لذت آنرا ببریم و به همگان لدت این عشق پاک و زیبا را نشان دهیم ولی آنقدرها هم که فکر می کردیم ساده نبود و این ثمره احتیاج به زحمات و رنجهای متوالی داشت حتی بسیاری از شبها با هم گریستیم و غصه خوردیم و شاید هم ترسیدیم که شاید هیچوقت ثمره این زندگی را نبینیم در کمال امید به سوی این هدف حرکت کردیم ناگهان در مسیر کارهای سختر ی قرار گرفتیم و به آنها فکر می کردیم و گاهی نگرانی هایمان را از هم پنهان می کردیم تا اینکه در یکی از روزهای سرد پاییزی و انتظار و درگیر سختی های های زندگی همسرم به منزل آمد و مرا از خواب بیدار کرد خوابی که کاش هیچوقت دیگر در آن نباشم و هیچ انسان دیگری هم در آن خواب فرو نرود
خداوند به ما ثابت کرد که هیچوقت ما را تنها نمی گذارد و نخواهد گذاشت... انگار خداوند عاشق عشق و ثمره عشق است از روزی که این خبر را شنیده ام نمیدانم چه اتفاقی افتاده است ولی این را میدانم که من پدر شدم و مسئولیت معصوم ترین ثمره زندگی به گردنم می باشد دعا می کنم برای همه عاشقان دنیا که لذت بیداری از این خوابهای آشفته را بچشند
عاشق فرزندم هستم و خانواده سه نفره مان را خیلی دوست دارم آخه اون جیگر باباشه
دوست دارم عشق من . هردوتاییتون رو دوست دارم

نیلوفر
29 آذر 91 23:51
هیجان خدا رو شکر که نی نی تون داره به این زندگی عاشقانه وارد میشه و با حضورتون گرمابخش زندگی قشنگ شما میشه عزیزم. خدا همیشه پشت و پناهتون باشه

نیلوی عزیزم میبوسمت و از صمیم قلبم ازت تشکر میکنم برای دعای خیرت و از خدا میخوام که به همین زودیا دل تو هم صاحب این موجود دوست داشتنی بشه باید با هم بزرگ شناااااااا یادت نره

مانلی
30 آذر 91 10:32
دلبرکم
سه روز از اون روز سرد پائیزی گذشته و هنوز هم یادش، اشک به چشام میاره . کاش بدونی چقدر برام عزیزید . تو .. و اون که با توست.
مبارکت باشه این روزای عاشقی کنار همسر مهربانت ..
عزیز دلم به امید روزی هستم که اشک شوق منم با شنید این خبر از شماها بیاد پایین دوست داریم من و اون و از بابت اولین هدیه زندگیش ازت تشکر میکنم هرگز فراموش نخواهم کرد

رويا
30 آذر 91 14:52
سلام هيجانم

خيلي خوشحال شدم گلم خيلي
انشاالله مبارك باشه
عاشقانه و در پناه خدا اين 9ماه بگذره عزيزم
رویا جون قربونت برم ایشالله که به همین زودی این خبر خوب رو از تو و بقیه دوستای گلم که مثه من روزهای پر از انتظاری رو گذروندین بشنوم عزیزم ایشاللهههه

الناز(ممول)
30 آذر 91 23:33
سلامممممممممممممم جیگرم
خوبی هیجان عزیزم
مبارکههههههههههههههههههه هوراااااااااااااا
هیجان مامان شدنت رو تبریک میگم نمیدونی چقدر خوشحالم کردی عزیز دلم
نی نی میگه خاله جونم مرسی که به حرفم گوش دادی و برام همبازی میاریدوستون داریم
مراقب خودتون باشید
شب یلداتون مبارک
الناز عزیزم ممنونمممممممم عزیز دلم هنوز باورم نشده ممنون از وروجک و دعاهای گیراشششششششش

مه‌ناز
2 دی 91 9:55
بازم ميگم مباركه..... خيلي خوشحال شدم.. ايشالا قدمش واستون پر از خير باشه
مهناز جونم ممنونننن ایشالله برای توووووووو

مامان نازی
2 دی 91 11:03
سلام عزیزم .بینهایت خوشحال شدم از مادر شدنت.اینشالله به سلامتی این 9 ماه رو پشت سر بگذاری و با بغل کردنش تمام حس های قشنگ نسیبت بشه.اینشالله عزیز خاله قدمش سلامتی شادی پر روزی و مهربانی باشه.دوست خوبم خیلی خوشحالم که تو خوشحالی و داری طعم قشنگترین لحظات رو میچشی.
نازی جونم ممنونمممممم ایشالله که کیانانم هم سلامت باشه و بتونی تجربیات خوبت رو در اختیار منم قرار بدی تا منم بتونم مثه تو یه مامان خوب باشم

مامان نازی
2 دی 91 14:38
مطمئنن که میدونی اما گلم برای یاد اوری میگم که جیگر و زعفران ماه های اول بارداری نباید بخوری.
مرسی نازی جونممممممم مرسی که حواست بهم هستتتتتتت

زندگی شیرین من
2 دی 91 20:17
وووووووووووای هیجان جونم مبارک باشه عزیزم...
امیدوارم 9 ماه بارداری شیرین و لذت بخش داشته باشی..
خیلی واست خوشحال شدممممم
واسه من و همه دوستان منتظرم دعا کنننننن
فاطمه جون عزیز دلممممممم دعای من از لحظه ای که متوجه این اتفاق شدم همین بوده که دوستام همگی به همین زودی لذت این روزا رو تجربه کنن و انتظارشون به پایان برسه قربونت برم من درست تو ماهی که باورم نمیشد و کلی منو ناامید کرده بودن مثبت شدم . فقط امیدت رو هرگز از دست نده عزیزم

ثمره
2 دی 91 21:15
سلام عزیزم
مبارک باشه جونم.انشالله قدمش خیرباشه.خییییییییییییلی خوشحالم مواظب خودت ونی نی نازمون باش.
خدایاااااااااااااااااااهزاران بارشکرت.خدایا خییییییییلی دوستت دارم.
هیجان جونم خوشحالم که خوشحالی.
عزیزم قربونت برمممممممممم ثمره الهی که همگیه شماها رو تو این حال و روز ببینمممممم

mariana
2 دی 91 22:48
هیجان عزیز واقعا خوشحال شدم و از ته دل بهت تبریک میگمایشالا 9 بارداریتو به خوبی و خوشی پشت سر بذاری
واسه ی همه ی منتظرا دعا کن گلم
عزیزمممممم ممنونمممممممممم میبوسم روی ماهت رو

معصومه
3 دی 91 12:20
سلام هیجان..خوبی؟واقعا از شنیدن این خبر شاد شدم و خوشحال.ان شاالله به سلامتی و پر از لحظات خوش این دوران بگذره.زود زود بیا آپ کن و خبر بده از احوالاتت.بی نهایت من الان شادم..خدا رو شکر..
معصومه جونم ممنون عزیزم ایشالله که مامان معصومه بیاد و برامون تعریف کنهاین روزاشو. چشم به همین زودی میام و مفصلن توضیح میدم همه چی و من هنوز تو عالم هپروتم و دست و پام و گم کردم

ثمره
3 دی 91 16:15
راستی هیجان جونم وقتشه که قالبتو عوض کنی دیگه
ثمره باورت میشه زیاد بلد نیستم تو این قضیه کار کنم اینهم به کمک نجمه درست کردم خخخخخخ

مهی
3 دی 91 19:16
سلام هیجان جونم
مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااارکه بخدا نمیتونم چطوری احساساتمو بنویسم دستام داره میلرزه.میخوام سجده شکر به جا بیارم بخاطر این خبر خوب.خدایا صدهزار مرتبه شکرت.بالاخره ماروهم دلشاد کردی.
هیجان جونم مواظب خودت باش گلم خیلی خیلی دوست دارم.
حالا دیگه واجب شد که دعام کنی چون به خدا نزدیکتری....خیلی نزدیک......
عزیزم مهییییییی قربونت برم الهی که تو مامان بشییییی عزیز دلم واقعن هنوز خودم واقعنی باور نکردم یه موجودی درون منههههه مهی الهی ایناهمه رو حس کنیییییی خدا واقعن در رحمتش رو به روی من باز کرد الهی به روی همه شماها باز کنه ممنون از اینهمه احساست دوست خوب منننننننننننن

مهی
3 دی 91 19:17
راستی عزیز اگه مشکلی نداره تو وبم کمی از مشکل و راه درمانت واسم بنویس.بووووووووووووس


دنیا جون
3 آبان 92 8:21
هیجان عزیزم تازه دیدم وبلاگ داری. از اولش دارم میخونم.و اشک نیریزم خیلی قشنگ نوشتی.بدون که لحظه لحظه که میگذره عشق به فرزند در قلب مادرربیشتر میشه.همین طور که الان من بیشتر از سه ساعته بیدارم و دارم در سکوتم با ایلیا عشق بازی میکنم و اشک شوق میریزم.خداوند رو سپاس.امیدوارم بقیه دوستان گلم هم و همه زنهای دنیا این عشق بی مثال روتجربه کنن.با اینکه دلم روزها برای خوابیدن بی دردسر و اسوده تنگ میشه ننیدونم جرا بی خوابی شبانه عاشقانه چند شبه منو رو گرفتار خودش کرده.بر تو هم مبارک.باشه مادر شدن این حس غریب عاشقانه.بوس
قربونت برم عزیزم واقعن که ادم با همه خستگیاش بازم عاشقانه همه خستگیا رو به جون میخره ایشالله تو و پسر گلت همیشه کنار هم سلامت باشید ایشالله که خداوند دل همه کسایی که عاشقانه در انتظار این روزها هستند رو شاد کنه

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیجان می باشد