پریاپریا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

هیجان

هیجان روزهای پروراندنت

اندکی درد و دل

1391/10/25 11:34
نویسنده : mom_and_kid_momentss
1,110 بازدید
اشتراک گذاری

چه خوش خرامیده ای در تار و پودهای بهم تنیده شده سلول های من با خودت، آرام و بی صدا و من اینجا در این دنیای پر هیاهوی بیرون، در غوغا. تو بی صدا جان می گیری ز من و من پر تلاطم جان می دهم برای تو و خیالم از هر گزندی بر تو آسوده است و می دانم آشیانه امنی داری و در این سوز و سرما جای تو گرم است، پس خوب جان بگیر، غلط بزن، جا خوش کن، جنینی کن و لذت ببر.

این روزها در گذرند، حال و هوای مرا خودت می دانی که گاه سرخوش و گاه ناخوشم ، گاه پای رفتنم نیست و گاه تا ابد می روم. ای هورمون های زنانه ی تنگ نظر بارداری ی من، با من چه می کنید این روزها. اما بدانید که هر دو قلبی که در سینه دارم با هم می تپند و ادامه می دهند و از پا نمی افتند با این باد و طوفانی که به راه انداخته اید برای جسم و جان من. اکنون دیگر قلب دومی دارم که وصلم می کند به امید و مضاعف می کند انگیزه های استقامتم را در برابر زنانه گی های هورمونی ات. پس هرچه می خواهی پا بزن، تلاش کن، گرد و خاک به پا کن که ما اکنون دو جانیم، دو جسمیم و دو قلبیم در یک بدن و این کوهی می سازدمان از برای بادهای موسمی چون تو.

جنین من برای لمس انگشت های کوچک کودکانه ات به انتظار نشسته ام برای آنکه زل زنم به پاکی ی نگاه تو ، به عمق چشم های نافذت ، بمان برای مادرت...

 

قابل نوشت: این روزها پدرت بزرگترین تکیه گاه من و توست و هرگونه روزنه ای را که رو به سختی می رود برایمان چه مردانه می پوشاند و برای لحظه لحظه آرامش من و تو سخت در تلاش است.

از او سپاسگزارم. او را همیشه قدر بدان که بهترین تکیه گاه دنیاست از  برای تو...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان نازی
25 دی 91 12:03
سلام عزیز دلم .الهی که این 9 ماهت به سلامتی تموم بشه و با بغل کردن این فرشته ناز به یه شوق ناتمام برسید.
سلام نازی جونم ممنونم عزیزم ایشالله که تو هم هر روزت با کیانای خوشگلم بهتر و بهتر بگذره

معصومه
25 دی 91 12:03
خداروشکر...همین
عزیزممممممم ممنون

نیلوفر
25 دی 91 16:15
خدایا این دو جان و دو جسم را سلامت بدار. آمییییییییین!!!!!!!!
خدایا قلب دوم نیلو رو برسوننننننننن آمین

زندگی شیرین من
25 دی 91 22:50
خیلی زیبا و پر احساس نوشتی مادر مهربان...
امیدوارم با سلامتی کامل خودت و فرزند عزیزت این ماهها رو پشت سر بزارید
فاطمه عزیزم ممنونم منم امیدوارم مادر مهربونی مثه تو هرچه زودتر به این حقش برسه

رویا
26 دی 91 11:51
سلام
خوشحالم که خوشحالی عزیزم...

روزهای خوبی داشته باشید با نی نی
بوسسسسس

مامان نازی
27 دی 91 11:36
سلام عزیز دلم.حالت بهتره؟اذیتت نمیکنه بارداری؟
گلم مرسی از لطفی که به ما داری و من از تو با اینکه ندیدمت یه حس مثبتی دریافت میکنم نمیدونم تاحالا تجربه کردی یا نه!معلومه خیلی ارومی.اینشالله که همیشه شادو سلامت و در ارامش باشی.
سلام مامان نازی جونم من تو و کیانا رو خیلی خیلی دوست دارم عزیزم دوستی برای همینه که از همدیگه حسای خوب بگیریم ایشالله که همدیگه رو هم میبینیم یکم شرایطم بهتر شده نازی جون حالم بهتره خدا رو شکر می بوسمتون

شیما
27 دی 91 16:30
سلام هیجان جونم خوبی
ایشالا همیشه شاد و خوشحال باشی
ایشالا به زودی روی گل ماهشو ببینی
چیزی نمونده
عزیزم ممنونم ایشالله که تو هم همیشه شاد باشی و دنیا بر وفق مرادت عزیزم

ثمره
27 دی 91 18:15
سلام مهربونم
بهترینها رابرایت آرزومندم
خوشحالم که خوشحالی
فدااااااااااااات
بوسسسسسس عزیزم چقدر آروم شدی این روزا

زيبا
27 دی 91 18:49
عنوان مقدس مادر بر تو مبارك باشه اميدوارم هميشه شاد و بر قرار باشي
زیبا جونم ممنونم چه حس خوبیه وقتی این جمله رو از طرف یه مادر خوب میشنوه آدم

نجمه
2 بهمن 91 14:38
دوست جونم ، قربون اون احساست که اینقد قشنگه

مقاومت کن یه کم دیگه این هورمونا کوتاه می یان و رو به راه تر می شی ، مقاومت کن ، جوجو داره پا می گیره
یکم زیادی لوس شدم وگرنه مادر یعنی مقاومت اما نمیدونم چرا من به اون مادری نرسیدم!

الناز(ممول)
10 بهمن 91 19:37
سلام عزیز دلم
اونروز کلی برات نوشتم ولی نیومده مثل اینکه
یعنی فک کنم مشخصاتمو یادم رفته بود پر کنم برا همین همه چی پرید
الانم یادم نمیاد چی اشتم میگفتم کلی آلزایمر گرفتم
الناز جونم عزیز دلم ممنونم که تو این شرایط هم بیادمایی میدونم فکرت خیلی درگیره این روزا و از خدا میخوام دوتاییتون سلامت باشین و این روزای آخر رو هم با سلامتی پشت سر بگذارید

samir
17 بهمن 91 12:38
وای هیجان جون.. حظ کردم از نوشته هات... خیلی عالی و با احساس بودن.. امیدوارم هرچه زودتر این لوبیاها تا سقف بی انتهایه خدا رشد کنن و به تعالی برسن.. و زودتر بیان... من یکی که بی نهایت بی قرارشونم....
عزیزم تو هم یه مادر منتظری و میدونی قد کشیدن لوبیاهامون همه چیزمونه الان دیگه تو این دنیا الهی که همشون سلامت باشن تا همیشه. ممنون از لطفت عزیز دلم

دنیا جون
3 آبان 92 8:33
هیجان دوست خوبم نوشتهای زیبایت رو یکی یکی دارم میخونم و اشک میریزم.نمیدونی چقدر به حال این چند روز و حس مادرانه من نزدیکه.اینقدراحساساتی شدم کهفکر میکنم قلبم داره از جا کنده میشه با اینحال فقط میتونم خدا رو بخاطر داشتن فرشتهای کوچولومون شکر کنم و از خدا بخوام هر چه زودتر به مانلی ستایش و هر کسی که الان نمیدونم مادر شده یا نه این نعمت رو ارزانی کنه.واقعا ممنونم بخاطر حسی که نوشته هات داره به من میبخشه.پریا خاله رو ببوس
قربون پسر گلت برم ممنونم عزیزم مادرا حس های مشابهی دارن واسه همین حال همو میفهمن. ایشالله که دوستی گلمون هم تو این روزای خوب عاشقی غوطه ور بشن دنیا جونم

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیجان می باشد