ماهی کوچولو
نوازش نسیم صبح گاه بهار روی گونه هایم با حرکات آرام و دلنشین تو اندرون من همگام گشته است. اکنون دیگر ضرب آهنگ های آرامت را می توانم به وضوح دریابم، گویی ماهی ی کوچکی اندورن من رقص کنان در حرکت است برای بقاء و گاه حباب های نفس هایت تا درون قلبم بالا می آید و به راستی که چه شیرین است لمس درک این روزها بر من.
چقدر بهم نزدیک شده ایم، چقدر دوستت دارم هایم عمیق تر گشته اند، چقدر حس تو لذت آفرین است. ماهی ی کوچک من، دریای زندگی ات همیشه پاک باشد، همیشه وسیع بماند و نفس هایت به همین آرامی و آسودگی ی خیال دم و بازدم را بازی کند.
ماهی ی کوچک اندرونی ام شنا کن، زندگی را مزه مزه کن، تارهای وجودم را وصل پودهای جانت بکن، رشد کن، بزرگ شو، پا بگیر، دریایی بمان، دریا باش آرام و سرخوش از زندگی...
هر بار که تو درون من دست و پا می زنی، غلت می خوری و نفس های عمیق می کشی، زندگی در من با رنگین کمان گره های مستحکم تری می خورد. دل من و پدرت رنگین تر می شود و ما نیز نفس هایمان عمیق تر و با نشاط تر می گردد.
چقدر دوست دارم این روزهای شیرینم را. چقدر دوست دارم تکان های گه گاهت را. چقدر امید می دهدم حس این روزهای من با تو.
چقدر عاشقانه تر ساختی آشیانه امن خانه عاشقانه مان را ماهی ی کوچک اندرون من...
از زمان نوشت: ماهی ی کوچولوی من توی 22 هفتگی