حال خوب امروز...
دخترکم- پریای نازنین- از این به بعد با همدیگه توی نیست ها می گردیم و یه هست پیدا می کنیم برای روزایی که دنبال یه چیز هر چند ساده هستیم تا حالمون رو خوب کنیم. می خوام چشمامون قشنگتر ببینه و حالمون هر روز با وجود یه چیز حتی خیلی کوچولو بهتر شه...
امروز تاریکی ی خونه دلگیر شده بود و کم کم در و دیوار خونه داشتند خودنمایی می کردن که با کنار کشیدن پرده ها همه چیز به کلی عوض شد... با همدیگه رفتیم کنار پنجره و هر دو به تماشای نم نم های باران نشستیم، من برات از بارون گفتم و تو هم نگاه می کردی و من می دونم که بارون رو دیدی و فهمیدی... یه کوچولو هم دستای قشنگت رو خیس بارون کردم تا خوب لمسش کنی و تو هم با لمس بارون مثل مامانی حالت خوب ساخته و پرداخته شه. بارون بهونه خوبی ی برای یه حال خوب. برای یه حس خوب. برای اینکه یه لحظه آروم بگیریم و پلک روی هم بزاریم و جز آرامش هیچ چیز دیگه ای تو ذهنمون نتونه بشینه. بارون رو قدر بدون عزیزم و حالت رو باهاش دگرگون کن.
ببار ای نم نم بارون. ببار و تازه تر کن هرچه دلتنگی ست...
امروز نم نمک های بارون حال ما رو خوب کرد حتی اگه برای دقایقی. ممنون بارون مهربون
حال همه مردمان خوب باد...