رقص نور
خورشید تو را خوب می شناسد تو را خوب می داند انگار. خورشید را دیده ام گه گاه با تو بازی می کند و تو را که لبخند می زنی بر او و دستان کوچکت را بازی می دهی با سرانگشتان آفتاب. باز هم گوشه ای از پرده اتاق کنار رفته و رقص نور به راه افتاده ... تو را نظاره می کنم که در تلاش برای گرفتن خورشیدی، برای گرفتن نوری که صورت زیبایت را گرم کرده و چشمان کودکانه ات را نیمه باز نگاه داشته... دستانت در تلاش برای لمس نور! و نور است که می رقصد درون دستان کوچک پریایی که چندی پیش همنشین بود با نور در آسمانی که اکنون خیلی دور است از او...
نور می رقصد ، دستان کوچکت می رقصند، لبخند می زنی، مرا نگاه می کنی و نشانم می دهی بازی ی هیجان انگیزی را که خودت به تنهایی کشفش کرده ای و زیر لب آواز می خوانی و من گوشه های چشمم را پاک می کنم و خدا را شکر...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی