پریاپریا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

هیجان

هیجان روزهای پروراندنت

وسط ناکجا

1394/5/3 19:43
نویسنده : mom_and_kid_momentss
508 بازدید
اشتراک گذاری

یه وقت هایی هست که آدم دلش می خواد سکوت کنه آروم بشینه ، فقط تماشا کنه ، فقط تماشا، یه وقت هایی که انگار هیچ حرفی برای دنیا نداری که بخوای با صدای بلند براش تعریف کنی ، دلت می خواد دنیا دلت رو بدونه ، بی کلام، بی آوا، بی صدا. یه وقت های که گیر کردی میون هزاران چشمی که خیره شدن بهت ولی انگار   همشون نابینا، یه وقت هایی که دلت می خواد غر بزنی سر دنیا، سر بود و نبودها، سر ناهماهنگی ها، یه وقت هایی که گوش دنیا بدهکار هیچ حرفی نیست، یه وقت هایی که آرومی اما دلت غوغاست، یه وقت هایی که همه چیز پشت سرت جا مونده، تو موندی و یه عالمه ناگفته های ناپیدا. یه وقت هایی که تقصیر تو نیست، تقصیر دنیا هم نیست، اصلن کسی مقصر نیست اما انگار قهری با دنیا، یه وقت هایی که ذهن دچار پریود کاذب می شه و تو موندی و یه ذهن آشفته و یه دنیای بدون حرف، بدون تو.

این وقت ها آدم خودش هم نمیدونه چی به سرش اومده نه اشک می ریزه نه خنده نه حرف، فقط سکوت، احاطه شدی تو زوایای پنهان زندگی و ترجیح می دی سکوت کنی آروم بشینی، ما هیچ، ما نگاه...

اما وقتی تو این روزا میون اون همه چشم بسته دوتا چشم گرد سیاه براق دوست داشتنی زل زده تو چشمات و دستاش و به طرفت دراز کرده و بدون اینکه اشکی از چشمات سرازیر شده باشه میاد کنارت می شینه و می گه "مامان چرا داری گریه می کنی؟! بیا تو بغلم بشین نازت کنم برات قصه دریا رو بگم، بیا آروم باشیم با هم"، انگار دنیا همه نبودناش رو جبران کرده و نشسته ته ته قلبت و هرچی پروانه طلایی ی جمع کرده دور و برت و قاصدک هاش و روونه کرده و پیغام دلت رو رسونده به امن ترین جای ممکنش، انگار نه انگار یه مدته گوشه دنیا نشسته بودی، انگار همیشه یکی این وسط، تو ناکجا ، تو این سکوت، تو این غوغای پنهانی، تو این نادانسته ها، کنارت بوده، تماشات کرده حست کرده بدون هیچ معیار و ترازویی بدون هیچ انتظاری و حالا درست در بزنگاه ترین لحظه ی انزوای ذهنت اومده داره تو رو دعوت به آرامشت می کنه و مرحم دلت شده. درست همون موقع است که دلت با دنیا آشتی می کنه نه تو کاری با دنیا داری نه دنیا کاری با تو ، انگار هیچی بینتون نگذشته بوده انگار همیشه با دنیا آسوده خیال زندگی کردی.

دوتا چشم گرد سیاه براق یادت میارن همیشه یکی هست کنار قلبت که بدون حرف در سکوت، بی کلام، بی آوا میدونه دلت بی قراره.

همین ما را بس از سهم دنیایمان مگر یک آدم چقدر طلب دارد از این دنیا...

دخترک چشم قشنگ من، حال خوبم را مدیون چشمان زیبای تو و کلام  عاشقانه ی توام، تو مرا به آرامش دعوتم کردی، تو بیشترین سهم دنیای منی، تو را سپاس برای بودنت. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مانلی
21 مرداد 94 10:01
دلمون تنگ شده بود بانو
مامان نی نی
2 شهریور 94 8:53
سلام ، خوش به حالت با همچین دختر نازنینی ، پسر من که دوسم نداره، بغل همه می ره غیر از من هر وقتم کسی ناراحتش می کنه میاد منو می زنه راستی شما پریا رو از پوشک گرفتید ؟ می شه راهکارتون رو بگید
mom_and_kid_momentss
پاسخ
عزیزم اشتباه نکن مگه میشه بچه ی تو این سن باشه و عاشق مامانش نباشه وقتی بچه ها میان پدر و مادرشون رو تو این سن کتک میزنن یه جور تخلیه اضطراب درونشونه فقط باید صبوری کنی تا این دوران بگذره عزیزم پوشک و تازه شروع کردم راستش زیاد سخت نمی گیرم اروم اروم تا فشار نیاد بهش در طول روز پوشک نمی کنم هر نیم ساعت میبرم دستشویی به همراه کتاب خوندن و شعر و داستان و همه جور جنگولک بازی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیجان می باشد