نسیم ملایم هوای شهریور از گوشه ی پنجره ی باز اتاق رخساره ام را می نوازد و خشک می کند اشک های آغشته با شوق و احساسم را و می برد مرا به لحظه ی عاشقی ای که برای نخستین بار تجربه اش کردم و یادآورم می کند ثانیه ثانیه از لحظه ی آمدن دخترکم را با همان حال و هوای نخستین لحظه دیدار و شروع ثانیه های مادری ام. یکسال است که تن پوش لطیف و مخملی ی مادرانه ام را به تن کرده ام و با گذر هر ثانیه از عقربه های ساعت روحم بزرگ و آرام تر شده است، یک سال از لحظه آمدنت می گذرد و ذهنم که به عقب باز می گردد تپش های قلبم تند و تند تر می زند و سول های مادری ام را به رقص وا می دارد رقصی آرام و دلنشین با ملودی کودکانه ای که...