ذهن های آشفته
مامان خوب، مامان مفید، مامان مهربان، مامان مقتدر، مامان خدمتگذار، مامان بد، مامان عجیب غریب، مامان دیروز، مامان امروز، مامان شاخ دار، مامان دم دار، مامان چنین و چنان ...
وای از اینهمه مامان با اینهمه تعریفای دنباله داری که این روزها پخش شده بین همه و ذهن یه مامان عادی رو آشفته و درگیر خودش کرده.
نمی دونم اینهمه از انواع مامان، از کجا پیدا شده و چه جذابیتی داره که یه مامان عادی رو مجبور می کنه تو ده ها گروه عضو بشه شاید بتونه بفهمه چه جور مامانی باید باشه تا بهش انگ چسبیده نشه تا چیزی جز مامان جلوه نکنه، تا به به و چه چه همه رو بشنوه...
یه مامان مامانه، یه مامان عادی و واقعی خودش می دونه که چه جور مامانی باشه برای بچه خودش، لازم نیست به همه جا سرک بکشه تا مامان بودن خودش رو اثبات کنه، کافی ی فقط مامان باقی بمونه و خودش و گم نکنه تو تعاریف عجیب و غریب و من درآوردی ی این روزهای دنیای اینترنتی ی ناشناس، دنیایی که صحتش معلوم نیست، دنیایی که هر روز یه رنگه و رنگ ثابتی به وجود خودش نمی ده آخه چجوری قابل اعتماده برای نشون دادن یه جلوه درست و حسابی از یه مامان عادی و واقعی.
از اینهمه مامانهای جور واجوری که افتاده تو دهن مامانا بیزرام، از اینهمه مامانی که افتادن دنبال حرفهای نامعلوم و منابع ناکجا برای بروز خودش، دلگیرم. از اینهمه هیاهو و جنجال تو دنیای غیر واقعی خسته و ناامنم.
دلم نمی خواد دنیای ساده و عادی ی مامان بودنم گوش جان بسپاره پای این مامان بودنهای توخالی، این تشویشها و نگرانی های بی حد و مرز پوشالی.
دلم دست بچم و میخواد تو ی روز عادی تو یه دنیای عادی تو یه تعریف کوچیک از مامان بودن زیر یه آسمان معمولی تو همین پارک معمولی با همین اسباب بازی های معمولی سرگرم همین بازیهای مندرآوردی عادی گرم روزمرگی های معمولی، به دور از همه مامان های متمدن دنیای غیرواقعی.
دلم میخواد همین باشیم، همین من و همین تو، تو همین سادگی، تو همین مامان دختری های خودمون عادی ی عادی ی عادی. بدون دغدغه های اینترنتی، بدون دخالتهای اساتید مجازی، یه مامان با یه دختر تو دنیای واقعی ، فقط و فقط همین. بی اهمیت به نام و نشانی که برامون انتخاب می کنن، بی تفاوت به رنگ و لعابهای عجیب و غریب.
دلم سادگی ی خودمون رو می خواد. بی نام ، بی نشان...
: آگاهی خوبه، لازمه، واجبه اما به شرطی که در همین حد باقی بمونه و تبدیل نشه به درگیری ها و دوگانگی ها و دوچندانی های بی حد و مرز نامعلوم...