پریاپریا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

هیجان

هیجان روزهای پروراندنت

یک روز زیبا

1394/8/1 0:05
نویسنده : mom_and_kid_momentss
523 بازدید
اشتراک گذاری

باران می بارد، با هیاهو. باران می بارد با عجله، آسمان فریاد می زند باران را و زمین، زمین می بلعد باران را، سیراب می کند عطش های مدتها خشکی ی دهانش را، می گرید روزهای دوری از باران را، می آرامد در آغوش قطره های خیس باران و باران فریاد می زند باریدنش را، می رقصد روی برهنگی های زمین ، می لغزد روی خواهش های بی پایان خشکی ی زمین و من و تو می نگریم این هم آغوشی ی زیبا را، این وصال دلچسب را.

من تو را زیر باران می رقصانم و تو باران را مزه مزه می کنی لابلای انگشتان کوچکت. من تو را بلند صدا می کنم زیر نمناکی های سرد باران و تو مرا صدا می کنی زیر قطره های شفاف باران.

باران می بارد و من باران را بغل می کنم و برای زمین خوشنودم...

باران می بارد و تو باران را بغل می کنی و برای خودت خوشنودی، برای مادرت خوشنودی، برای پدرت کمی از باران را در جیبت پنهان می کنی، برای دوستانت کمی از باران را در لیوان آبت جمع می کنی، برای گل های باغچه پدر بزرگت یک مشت از باران را در چاله ای کنار می گذاری.

باران می بارد و برای درختان دنیا دست می زنی، باران می بارد و  برای حمام مورچه ها آب ذخیره می کنی، باران می بارد و برای خدا دعا می کنی " خدایا برات دعا می کنم بارون بباره".

باران می بارد و تو همه را در این داشته ی شیرینت شریک می کنی. باران می بارد برای همه و تو برای همه با باران دوستی می کنی، باران می بارد برای دنیا و تو به تمام دنیا فکر می کنی، باران می بارد و من و تو می نگریم باریدن را و من غرق در دنیای بارانی ی خودم و تو غرق در دنیای بارانی ی خودت.

 باران می بارد و تو مثل باران پاک و بی ریا جمع می کنی مشت مشت محبت را. مشت مشت صداقت را، مشت مشت کودکی را، مشت مشت شادی را.

باران می بارد و من و تو تجربه می کنیم یک روز، یک روز زیبا و دلفریب را، یک روز خیس رویایی را، یک روز پر از خوبی ها را.

باران می بارد و من و تو خوشنودیم ...

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیجان می باشد