پریاپریا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

هیجان

هیجان روزهای پروراندنت

روزهای پشت سر

1391/12/10 11:48
نویسنده : mom_and_kid_momentss
1,178 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای آخر سال یکی پس از دیگری درگذردند به سوی بهار، به عقب که باز می گردم روزهای بر من گذشته ای را می بینم که گاه همچون یک خط ممتد در سکوت و یکنواخت و گاه از ارتفاعات سخت تپه ماهورها گذر کردم و البته روزهایی نیز به دشت های شقایقی رسیدم که با خنکای شبنم های دشت آرام گرفتم، انقدر آرام که نشستن تک تک شقایق ها را برگوشه گیسوانم به تماشا بنشینم و اکنون در واپسین روزهای این سال دستانم مملو از شقایق های عاشقانه ای است که از برای پا گرفتن عشقی بزرگتر در باغچه های زندگی یمان جای می دهم، شقایق هایی که وقتی تو بیایی با خودت بزرگ شوند و سیراب ه آرامشت کنند...

خانه غرق عاشقی به توست...

سه ماه گذشت و تو تمامی ی این روزها درون من با من یک نفس بودی، برزگ شدی و هر بار برای میلیمتر میلیمتر قد کشیدنت چشمانمان خیس شد قلبمان عاشقانه تر گردید و زندگی یمان پر فروغ تر...

دوستت دارم های ما برای تو، که ادامه راه عاشقی ی مایی، برای تو که پاکی را به ارمغان آورده ای...

دیروز برای دیدنت سر از پا نمی شناختم انقدر دست و پا زدن هایت برایم شیرین و دلنشین است که دلم می خواست ساعت ها همانجا بمانم و تو را به تماشا بنشینم که چگونه برای ادامه این راه در تلاشی عزیز دلم دوستت دارم.

انگشتان کوچکت برای من نوید یک زندگی ست، دستهایت نشان از گرمای زندگی ست، فردایت روشن فرزندم...

هر قدر دکتر کنجکاوی کرد تا بتواند به جنسیتت پی ببرد اجازه ندادی، انگار می خواستی خودت را تماشا کنیم و فارغ از جنسیتی که داری، تنها به تو بی اندیشیم. انگار مشغول تماشای یک نمایش واقعی بودم و تو به راستی چقدر هوشمندانه رفتار می کردی و در باور من نمی نشست که این فرزند من است که درون من زندگی را از سر گرفته و انگار همه چیز را می داند، می فهمد و نشانمان می دهد همه این دانسته هایش را. انگار داشتی با مادرت بازی می کردی با تمام شیطنت های دلنشینت.

هنگامی که در گوشه ای از دلم نشستی و به دیواره های وجودم تکیه دادی، پاهایت را جمع کردی و دستان کوچکت را دور بازوانت حلقه کردی، دانستم این فرشته ای که درون من است بیشتر از آنچه می اندیشم، می داند و عمل می کند و مرا باری دیگر مبهوت خودت ساختی... تو انسان بزرگی هستی و من به داشتنت می بالم

 

پدرت نوشته: از دیروز برای زندگی امید تازه ای گرفته ام و تمام خستگی هایم به یکباره از میان رفته اند.

بارها و بارها به تماشای عکس های دیروزت نشست و راستش را بخواهی هر بار چشمانش را دیدم که پر از شوق است پر از اشک...

خدا تو و پدرت را برای زندگی ی من حفظ کند.

همیشه نگاهم به راهت می شینه...

تو این عکس پاهات رو بالا گرفتی و یکی از دستات رو مشت کردی گذاشتی همونجایی که کسی نتونه ببینه چه خبره- 14 هفته و دو روز-

 

این عکست همون عکسی یه که گوشه  از دل من نشستی و پاهات رو جمع کردی دستات هم دور بازوهات حلقه شده عشق من یعنی داشتی به چی فکر می کردی... عاشق این حرکتت هستم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان نازی
10 اسفند 91 12:12
الهی که یه عکس 3 نفره بگیرید و لذت ببرید.
گلم امروز یه ایمیل میخوندم و برای شما هم فرستادم.وقتی ایمیل میفرستم به اسم باران بهاری میاد.اگه همچین اسمی دیدی ایمیل منه.
دست گلت درد نکنه بوس به لپای کیانا

هانی
10 اسفند 91 17:55
عزیمممممممم مثل همیشه به خاطر نوشته های قشنگت احساسی شدم خیلی زیبا بود انشاالله طعم این خوشبختی و عشق رو همیشه بیش از پیش حس کنید و کوچولوی نازتون در پناه خدا و زیر سایه شما باشه
عزیزمممم هانی جون با احساسسسس الهی که تو هم غرق شادی و خوشبختی باشی دوست من

نیلوفر
10 اسفند 91 23:01
این فرشته بالهای نامرئی شو دور دستا و پاهای کوچیکش پیچیده و منتظره تا وقتی به دنیا اومد بال بزنه و روز به روز بزرگ و بزرگتر شه تا به اوج خوشبختی برسه. الانم با ضرباهنگ قلبت میرقصه تا بهت نشون بده چقدر از بودن در وجودت خوشحاله.
چه توصیف زیبایییییی نیلوفر جونم منتظر روزهایی هستم که تو با فرشتت سپری کنییییییی

مامان رويين
12 اسفند 91 10:59
عزيزم خيلي خوب مينويسي و من خيلي وبلاگتو دوست دارم با اجازه ادت ميكنم.

مرسی که اومدی خونمونننننن الهی که روبین عزیزم همیشه سلامت و خندان باشه عاشقشممممممم اساسیییییییی
ماچچچچچچچچچچ
اسفنددددددددددددددد
نجمه
12 اسفند 91 13:02
عزیزه دوست داشتنی من ، عین خرسای عروسکی که می افتن از پشت روی زمین، اونطوری شدی ، عاشق عکستم با اون دستای کوچولوت، جان من دفعه بعد لو بده اسمت چیه خخخخخخخ

خدا برات نگهش دارهههههههههههههههههه دوست جونم
خاله نجمههههه جونم مرسییییییییی چه روز خوبی بودددد همراه با استیک خخخخ
خدا الهی یه فرشته مهربون هم تو دل تو بزاره عزیزم

رویا
12 اسفند 91 13:20
سلام
انشاالله زود زود بزرگ و بزرگتر میشه نی نی و تو هم سنگین و سنگین تر
مبارک باشه دیدن نی نی
الهی نی نی تو هم بیاد خیالمون دیگه راحت راحت تر شههه

شیما
12 اسفند 91 14:41
هیجان جون خدا براتون حفظش کنه
ایشالا همون جنسیتی باشه که دلتون می خواد و سالم و سلامت
خاله شیمای مهربونننننننن مرسی عزیزم

masoomeh
13 اسفند 91 8:59
سلام دوست جدید من خوبی گلم .وای که عکسات منو برد به گذشته این عکس خیلی شبیه عکس پسرمه.ممنون و موفق باشی
یه ماچ گنده به پسرت عزیزم الهی که همیشه سلامت باشه

raha.sa
13 اسفند 91 11:25
به دلم نشستی ولی دو زانو!


معذب نباش، برو عقب قشنگ تکیه بده، پاهاتم دراز کن، این دل فقط جای توئه...... از طرف مامان هیجان...

کشته مرده ی قلمت جیگر....
عزیزممممممم
وای چه جمله قشنگی بهش گفتی دستت درد نکنه خاله رها

مامان نازی
13 اسفند 91 18:15
سلام عزیز دلم.نه بابا اگه هنرمند بودم که غم نداشتم.قبلا که بیکار بودم میرفتم اینترنت دنبال دکوراسیون و حالا کلی عکس سیو کرد م دوست داشتی برات ایمیل میکنم.
راستی گلم یه وبلاگ دیگه درست کردم دوست داشتی بشه سر بزن
http://kiana_honar.niniweblog.com/
بعدش من میگم تو هنرمندی بگو نه

مریم
13 اسفند 91 21:03
سلام عزیزم خوبی؟ انشالله بزودی با قدماش میاد و شادترین لحظه ها رو برات میسازه.حالا بدو بیا آپ کردم بدو بیا منتظرمااااااااااااااااااااااااااااااااا پس زودی بیا
بووووووووووووووووووووووووووس
اومدممممممممم

خورسیده
17 اسفند 91 11:28
خیلی لالایی وبلاگت آرامش بخشه هیجان
تقدیم با عشق عزیزم

مهی
17 اسفند 91 18:33
ماشاالله
امیدوارم نی نی گلت صحیح و سالم به دنیا بود.میدونی که خیلی واسم عزیزی مواظب خودت باش گلم
تو هم خیلی عزیزی منتظر خبرای خوبت هستمممم

مانلی
18 اسفند 91 20:20
کوچولوی شیطون
چقدر اون روز با عکست خندیدیم و قربونت رفتیم . اون دستت یه سانت اونور تر می رفت الان می دونستیم چی صدات کنیم خخخخ
مامانت چه قشنگ گفت که می خواستی فارغ از جنسیتت به خودت توجه کنیم
دوستون دارم
خاله جون کفشای قشنگم و خیلی دوست دارمممممم دستت درد نکنه واسه اون روز همیشه همینجوری برام هدیه بخر

نانا و نینی جون
20 اسفند 91 18:39
سلام ابجی نازم
یه فانوس تو دستمه
ولی نیازمند دعام
پس بیا دستو بنده به من تا با هم باشیم
دلم میخواد امشب از ته دلت برای من و اونایی که منتظر یه معجزه درونین دعا کنی
سلام عزیز دلم الهی که فانوس دلت روشن شه عزیزم الهی که انتظار به پایان برسه و این مهر درون قلبت رو درون دلت تبدیل به یه موجود دوست داشتنی کنه الهیییییییییییییییی. دستم تو دستته دوست خوبم

پریسا
22 اسفند 91 19:28
هیجان جون سلام
بهت تبریک میگم به خاطر وبلاگ قشنگت.خیلی با احساس نوشتی با خوندن بعضی از پستهات واقعا اشکم دراومد.امیدوارم نی نیتو سالم بغل بگیری
پریسای عزیزم ممنونم که اینجا رو خوندی عزیزم با احساسی مال قلب خودتههههه

دنیا جون
3 آبان 92 8:51
فقط اشک و حس مادرانه.با هر نوشته ات حال من رو دگرگون تر میکنی
بوسسسسسس

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیجان می باشد