فریادهای من
فریادهای من این روزها
با سکوت پیوند خورده اند، آرام و بی صدا
گویی سالهاست فریاد، در من مرده است
فریادهای من این روزها، جور دیگری است از قدیم
رفته رفته
ساکت و آرام تر می شوند
پندارهای من در لابه لای شان غوطه ور می شود
ساکتش می کند
فریادهای من در گوشه ی سرد بغز من کز کرده اند
آرام و بی صدا
همچو شعله های آتشی خفته در زیر خاک
فریادهای من زیر سنگینی ی این سکوت حبس گشته اند
آرام و بی صدا
لب فرو بسته اند
گر زمان کمی بیشتر مرا جا زند
فریادهای من تا همیشه گوشه گیر این بغز باقی اند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی